جدول جو
جدول جو

معنی اندک مایه - جستجوی لغت در جدول جو

اندک مایه
اندک، کم، کم مایه، کم بضاعت، اندکی، کمی
تصویری از اندک مایه
تصویر اندک مایه
فرهنگ فارسی عمید
اندک مایه
(اَ دَ یَ / یِ)
کم مایه. کم بضاعت.
لغت نامه دهخدا
اندک مایه
کم مایه، کم مایه کم بضاعت، نادان بی سواد، اندکی کمی: (یک چشم اندک مایه شکسته داشتی)
تصویری از اندک مایه
تصویر اندک مایه
فرهنگ لغت هوشیار
اندک مایه
بی بضاعت، فقیر، کم سرمایه، بی سواد، بی مایه، عامی، کم سواد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردک ماهی
تصویر اردک ماهی
نوعی ماهی فلس دار با بدن باریک و کشیده و پوزه ای شبیه منقار اردک
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ یَ / یِ)
اندک مایه بودن. کم بضاعتی.
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ یَ / یِ)
کبیده بر وزن کلیچه یعنی آردی را گویند که گندم آن را بریان کرده باشند. (قراح فرهنگ صراح)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
بی بضاعت و فقیر و تهی دست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ یَ / یِ)
که سرمایۀ مالی یا علمی او کم است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نه درخورد سرمایه کردی کرم
تنک مایه بودی از آن لاجرم.
(بوستان).
وگر تنگدستی تنک مایه ای
سعادت بلندش کند پایه ای.
(بوستان).
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
جزو ماهیان استخوانی دریازی است. پوست بدنش پوشیده از فلس است و حل گوشت می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندک مایگی
تصویر اندک مایگی
اندک مایه بودن کم بضاعتی، نادانی بی سوادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندم مایه
تصویر گندم مایه
آردی که گندم آنرا بریان کرده باشند کبیده
فرهنگ لغت هوشیار
جزو ماهیان استخوانی دریازی است. پوست بدنش پوشیده از فلس است و حلال گوشت می باشد
فرهنگ فارسی معین